شبهات:

مجلس عزاداری دلچسب همه نیست. همه اش اشک وآهه. لااقل در مجلس شادی دست می‌زنند و شیرینی می خورند و به شادی بیرون می روند.

امام صادق علیه السلام می فرمایند:  شیعیان ما در غم ما غمگین و در شادی ما شادند. عزاداری در عزای اهل بیت و ابراز شادی در سُرور آن بزرگواران امری پسندیده و نشان دهنده دوستی ما با ایشان است. دوست واقعی کسی است که در مشکلات و سختی ها کنار انسان می باشد، چون در شادی های دیگران شرکت کردن آسان است.

چرا حرف از دشمنان میزنیم و آنها را مورد لعن قرار می دهیم؟

صحبت از چهار تا دشمن معمولی نیست حرف بر سر کسانی است که مسیر اسلام را منحرف کردند. دختر پیامبر را کشتند و با هم توطئه کردند که خلافتی را که خدا تعیین کرده بود غصب کنند. اختلافات تاریخی در ایام شهادت پیامبر صل ا…علیه و آله از آن مسائل مهم است. دوست داشتن امیرالمؤمنین علیه السلام از دشمنی با دشمنانش جداشدنی نیست. پیامبر صل ا…علیه و آله در خطبه غدیر در کنار دعا کردن برای دوستان امیرالمؤمنین علیه السلام از خدا نابودی دشمنانش را می خواهد: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه

بحارالانوار جلد ۳۷ صفحه ۱۸۱ و ۱۸۲ ، سنن ترمذی ج12ص175- المستدرک علی صحیحین ج3ص109

در تاریخ پر از دعوا و نزاع های مختلف است. ما که می دانیم امیرالمؤمنین علیه السلام حق است، چرا باید خودمان را درگیر این مسائل کنیم و روضه بخوانیم و مجلس تشکیل دهیم؟

برای فهمیدن حق برای فهمیدن حق و حقیقت و رسیدن به تکلیف خودمان لازم است به مسائل تاریخی هم توجه کنیم. انحراف هایی که دشمنان اهل بیت علیهم السلام ایجاد کرده اند به اعتقادات مردم لطمه رسانده است. در تاریخ ناگفته های بسیاری وجود دارد که ما را امروزه نسبت به وظیفه خودمان در مقابل ائمه علیهم السلام آگاه می کند. علاوه بر اینکه در این مجالس بسیاری از فضائل و مناقب امیرالمؤمنین و ائمه علیهم السلام گفته می‌شود و این، هم باعث ثواب بردن است و هم موجب نزدیکی و ایجاد رابطه قلبی بیشتر با اهل بیت می شود.

خرج های روضه می‌تواند گره‌های زیادی از نیازمندان بگشاید.

هر چیزی به جای خود! امام صادق علیه السلام هم برای امام حسین مجلس روضه به پا می کردند و هم در مدینه شب ها به خانه نیازمندان می رفتند و  به آن‌ها نان و خرما می‌دادند. در همین مجالس است که برای مردم لزوم رسیدگی به فقرا و نیازمندان از زبان معصومین بازگو می شود و مردم به این امر خیر تشویق می‌شوند. هر چه کمک و دستگیری است در اثر ارتباط با اهل بیت علیهم السلام و توصیه های آنها است.

سیری در تاریخ:

صحیفه ملعونه

پیمان عده ای از منافقین بود که در واقع اسلام نیاورده بودند و فقط در ظاهر از ترس جان خویش مسلمان شده بودند، بر غصب خلافت پیامبر صل ا…علیه و آله بر این پایه و اساس که “اگر محمد بمیرد یا کشته شود این امر خلافت را از اهل بیتش بگیریم بطوری که تا ما هستیم احدی از آنان به خلافت دست نیابد”

بحارالانوار ج 28ص103،186 – کتاب سلیم حدیث 37

پس از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

روز دوشنبه ۲۸ صفر سال ۱۱ هجری که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت، مردم به جای آن که به وصیت حضرت عمل کنند و بر در خانه امیرالمؤمنین علیه السلام جمع شوند، با  اقدام اصحاب صحیفه روبرو شدند که در سقیفه جمع شدند و غصب خلافت از صاحب حقیقی آن یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام را عملی کردند. در حالی که هنوز بدن مطهر رسول خدا صل ا…علیه و آله دفن نشده بود، در یک توطئه هماهنگ شده اولی به عنوان خلیفه بر منبر نشست. ابتدا گروهی از پیش تعیین شده بیعت کردند و سپس عده‌ی بسیاری برای بیعت با حکومت غاصب شتافتند. اما امیرالمؤمنین علیه السلام خاکسپاری آن وجود نازنین را بر هر کاری مقدم دانست.

کتاب سلیم ح 3

مرحله اول تمام حجت و مرحله دوم

هنگامی که بدن مطهر پیامبر صل ا…علیه و آله غسل داده می‌شد، غاصبین مشغول بیعت گرفتن از مردم در مسجد بودند امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در کنار انجام مراسم از اولین شب شهادت ، همسرش حضرت زهرا علیهاالسلام را سوار بر مرکبی نمود و دست امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را گرفت و بر در خانه های مهاجرین و انصار رفت. اما از آن جمعیت عظیم فقط ۴ نفر دعوت آنان را قبول کردند.

الاحتجاج جلد ۱ صفحه ۱۰۵، کتاب سلیم حدیث ۴، الامامة و السیاسة جلد ۱ صفحه ۱۹،  بحارالانوار جلد ۲۸ صفحه ۲۹4

خاکسپاری پیامبر

پس از سه روز که برنامه نماز بر بدن پیامبر پایان یافت، امیرالمؤمنین علیه السلام رسول خدا صل ا…علیه و آله  را به خاک سپرد.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا ج 11 ص 135، مقتل الحسین (خوارزمی)ج 1 ص80، بحارالانوار ج 79 ص 106

تهدید سقیفه برای بیعت

امیرالمؤمنین علیه السلام مشغول جمع‌آوری قرآن بود که سران سقیفه تصمیم گرفتند حضرت و اصحابش را مجبور به بیعت کنند.  به همین دلیل دومی از سوی اولی به در خانه امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و اندک اصحاب که داخل خانه بودند را به بیعت فرا خواند اما کسی بیرون نیامد. گفت قسم به آنکه جان دومی در دست اوست یا بیرون می‌آید یا  این خانه را با کسانی که در آن هستند آتش میزنم. گفتند:  فاطمه دختر رسول خدا در این خانه است و فرزندان پیامبر!  دومی گفت:  هرچند فاطمه در خانه باشد.

از سوی دیگر حضرت زهرا علیهاالسلام نیز پشت در آمد و فرمود: قومی بدرفتار تر از شما سراغ ندارم. جنازه رسول خدا را رها کردید و کار را بین خود تمام کردید،  بدون آنکه از ما دستور بخواهید و به حق ما پایبند باشید.دومی در جواب گفت:  این چه گروهی است که در خانه تو جمع شده‌اند؟  اگر به اجتماع اینان پایان ندهی خانه را با اهلش به آتش می کشم. آنگاه به یارانش گفت: اینان را با مرده شان رها کنید.  سپس بازگشتند و چند روز درباره بیعت امیرالمؤمنین علیه السلام سکوت کردند.

مقتل الحسین (خوارزمی) جلد ۱ صفحه ۸۰،  بحارالانوار جلد 28صفحه 254،ج 43ص197  الامامة و السیاسة ج ۱ صفحه ۱۲، کتاب سلیم کتاب سلیم حدیث 4 ، الاحتجاج ج 1 صفحه ۱۰۵ و  جلد ۲ صفحه ۱۱۹،   الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا جلد ۱۰ صفحه ۱۴۲،احسن الکبار ب 16

آمادگی افراد برای حمله به خانه

پس از هفت روز، کار جمع آوری قرآن را به پایان رساند. دراین ده روز پس از شهادت پیامبر صل ا…علیه و آله  اولی خودش و اشخاصی برای بیعت می فرستاد که امیرالمؤمنین علیه السلام هر بار، شخصا به آنان جواب رد داد.

پس از آن دومی به اولی گفت:  همه مردم با تو بیعت کردند غیر از این مرد و خاندان و اصحابش. اکنون به سراغ او بفرست. اولی قنفذ را سه بار فرستاد و حضرت از بیعت امتناع کرد.  با پاسخ منفی حضرت، دومی به قنفذ و همراهانش گفت: بروید، اگر به شما اجازه داد وارد خانه او شوید وگرنه بدون اجازه وارد شوید. آنها آمدند و اجازه ورود خواستند. این بار حضرت زهرا علیهاالسلام پشت در آمد و فرمود: به شما اجازه نمی دهم وارد خانه‌ من شوید. آنان که بازگشته بودند به اولی گفتند: فاطمه چنین گفت و ما از این که بدون اجازه وارد خانه اش شویم خود داری کردیم.دومی عصبانی شد و گفت: ما را با زنان چه کار است؟ آنگاه از مسجد بیرون آمد و افراد پیاده و سواره بسیار تدارک دید.اولی بر منبر نشست و دومی با مغیره و قنفذ به سوی خانه امیرالمؤمنین علیه السلام حرکت کردند.

عوالم العلوم ج 11 ص 571،576- بحارالانوار ج 28ص254، ج 30ص 286 – کتاب سلیم حدیث 48،شرح نهج البلاغه ج 17ص 168 – الامامه و السیاسه ج 1 ص 12- الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا ج 10 ص 138،172،275

تهدید و تصمیم بر اتش زدن خانه

دومی در جواب فضه که پشت در آمده بود گفت: به علی بگو سخنان باطل خویش را رها کن و به طمع خلافت لجاجت نکن. چرا که خلافت برای تو نیست بلکه برای آن کسی است که مسلمانان انتخابش کردند و بر او اتفاق نظر دارند. به علی بگو  بیرون بیاید و گرنه وارد خانه می‌شویم و او را به اجبار بیرون می آوریم. سپس حضرت زهرا علیهاالسلام پشت در رفتند. در این حال دومی با لگد به در زد و تهدیدات خود را آغاز کرد.

ای پسر ابوطالب در را باز کن که اگر باز نکنید خانه را با آتش می سوزانم.

قسم به آنکه جانم در دست اوست، یا برای بیعت بیرون می‌آیید یا خانه را بر سر شما به آتش می کشم.

یاعلی بیرون بیا و بر آنچه مسلمانان متفق شده اند، موافقت کن وگرنه تو را به قتل می رسانیم.

پسر ابوطالب اگر خارج نشوی، با مردم داخل می شویم و خانه را با اهل آن به آتش می کشیم.

در این هنگام حضرت زهرا علیهاالسلام از پشت در فرمود: گمراهان دروغگو!  چه می گویید و چه می‌خواهید؟

دومی:  فاطمه پسرعمویت را چه شده که تو را برای پاسخ فرستاده و خود پشت پرده نشسته است؟

فرمود: ای شقی! طغیان و سرکشی تو مرا به اینجا آورد و حجت را بر تو و هر گمراه منحرف تمام کرده است.

دومی:  این سخنان باطل زنانه را رها کن و به علی بگو بیرون بیاید. اگر برای بیعت بیرون نیاید هیزم می آورم و خانه را بر سر اهل آن به آتش می‌کشم و هر کس در آن باشد می سوزانم.

در این هنگام حضرت زهرا علیهاالسلام با دیدگان اشکبار رو به سوی آسمان از آنان شکایت می کرد.

 دومی گفت: ای فاطمه!  این سخنان زنانه را تمام کن. در این هنگام اولی فرمان داد علی را با شدیدترین صورت نزد من بیاورید. دومی فریاد می‌زد و اهل خانه را تهدید به آتش می کرد.  سپس به خالد ابن ولید گفت:  تو و مردان دیگر هیزم  بیاورید تا آنها را شعله‌ور نماییم.

الهدایه الکبری ص 407- الامامه و السیاسه ج 1 ص 12- کتاب سلیم حدیث 4 و 48- تفسیر العیاشی ج 2 ص66- البرهان ج 2 ص 93- تاریخ طبری ج 3 ص 198- الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا ج 10ص 124،135،138،143- شرح نهج ابلاغه ج 2 ص 19، ج 17ص 168-بحارالانوار ج 28 ص 227،254،261،268- الهجوم علی بیت فاطمه ص 112،318ف321- التاریخ و السیره ص 13، انساب الاشراف ج 1 ص 568، الامالی (مفید) ص 9- احقاق الحق ص 228، الغدیر ج 5 ص 372 – ……

هجوم به خانه وحی

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: یا رسول الله!  پس از تو از سوی پسر خطاب و پسر ابی قحافه چه مصیبت هایی به من می رسد!  ای عمر ای دشمن خدا و پیامبر لعنت خدا بر تو باد.

  با شعله گرفتن هیزم ها، آتش به در خانه سرایت کرد در حالی که حضرت زهرا علیهاالسلام پشت در نشسته بود و در را محکم از پشت گرفته بودو مانع از ورود انان می شد و قنفذ سعی میکرد درراباز کند و دومی تازیانه ای از قنفذ گرفت و اماده هجوم به خانه شد

اتش به این سوی در خانه رسید در آن لحظه دومی چنان با لگد به در نیم سوخته زد که از جا کنده شد و روی حضرت افتاد. در این حال حضرت فاطمه علیهاالسلام بین در و دیوار قرار گرفت. دومی وارد خانه شد و بار دیگر لگد محکمی به در زد. پس در را بر روی حضرت زهرا علیهاالسلام فشار داد. میخ در شکسته شده و بر سینه حضرت فرورفت و خون جاری شد و یکی از استخوانهای سینه اش شکست و صدای ناله اش بلند شد.

اه ای فضه مرا دریاب به خدا قسم فرزندی که در رحم داشتم کشتند و به دیوار تکیه داد

قبل از رسیدن فضه دومی بر هر دو طرف صورت حضرت زهرا علیهاالسلام چنان از روی پوشش صورت سیلی زد که چشم آن حضرت پر از خون شد و لگدی پر از کینه به سینه مجروح ایشان زد

حضرت زهرا علیهاالسلام ناله زد: یاابتاه دترت فاطمه زده می شود و جنیش در رحم به قتل می رسد و بر صورتش سیلی میخورد

ناگهان دومی تازیانه را بر بازوی فاطمه علیهاالسلام زد به گونه‌ای که تازیانه بر بازوی حضرت پیچید و جای آن متورم شد و مانند بازوبندی سیاه نقش بست…

جسارت ها ادامه داشت ولی از نوشتن آن شرم داریم. تمامی آنها در منابع ذکر شده آمده است.

امیرالمؤمنین علیه السلام به دنبال دومی از خانه بیرون آمد و گریبان او را گرفت و تکانی داد و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و تصمیم به قتل او گرفت اما سخن پیامبر صل ا…علیه و آله  درباره صبر را درنظرگرفت و فرمود: ای پسر صحاک!  قسم به خدایی که محمد را به نبوت کرامت داد اگر نبود پیمانی که از طرف خداوند نوشته شده و عهدی که پیامبر با من نموده،  می فهمیدی که هرگز نمی توانی داخل خانه ام شوی!

جسارت ها و لطمات به حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه داشت تا خالد تیزی شمشیر را بر حضرت زهرا علیهاالسلام فرود آورد و عده ای با شمشیرهایشان به امیر المؤمنین علیه السلام حمله ور شدند و طناب سیاهی( بعضی روایات به جای طناب بند شمشیر و بعضی دیگر امامه حضرت را ذکر کردند) بر گردن او انداختند و برای بیعت به مسجد می کشیدند.

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: به خدا قسم اجازه نمی‌دهم پسر عمویم را با ظلم و ستم ببرید. وای بر شما چه زود به خدا و رسولش درباره ما اهل بیت خیانت کردید و مانع می شد،  که دومی با غلاف شمشیر سه بار بر کتف حضرت زهرا علیهاالسلام زد و به قنفذ فرمان داد آنقدر فاطمه را بزن تا دست از علی بکشد.

علم الیقین ص 681،686- السقیفه و فدک ص 51،73- شرح نهج البلاغه ج 2 ص19، ج6ص11- تفسیر العیاشی ج2ص66- بحارالانوار ج28ص227،261،322،ج30ص286،293،348،ج43ص197- کتاب سلیم حدیث4- حق الیقینص160،189- فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد ص325- المثالب(ابن شهراشوب)ص419- الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا ج10ص124،138،138،143،157،…- الجنه العاصمه ص251، احسن الکبار(خطی)ج1ص106، المفجعه(ساروی ،خطی) – ریاحین الشریعه ج1ص29ف376- یت الاحزان ص93

توطئه عیادت

پس از اصرار ساختگی و مکروحیله اولی و دومی برای عیادت از حضرت زهرا علیهاالسلام و پادرمیانی امیرالمؤمنین علیه السلام و عذرخواهی ساختگی آنها، حضرت زهرا علیهاالسلام از آن دو ابراز نارضایتی ابدی کردند و فرمودند: به خدا قسم با شما دو نفر سخن نمی‌گویم تا خدا را ملاقات کنم و درباره آنچه از ما منع کردید و آنچه درباره ما مرتکب شدید به او شکایت کنم.

و تا آخر عمر شریفشان با اولی صحبت نکردند

کتاب سلیم حدیث 48- الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراج10ص172،ج14ص201،205،208،211،215،217- مراه العقول ج5ص322،323- بحارالانوار ج 28ص254،35، ج29ص157، ج 36 ص 307،….- علل الشرایع ج 1 ص 185- الامامه والسیاسه ص14- ریاحینن الشریعه ج 2ص51- تاریخ الاسلام ذهبی ص21- سنن بیهقی ج6 ص 300= مسند احمد بن حنبل ح 25- صحیح مسلم ح 3304- صحیح بخاری ح 3913

وصیت درباره تدفین

(حضرت زهرا علیهاالسلام به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: ) تو را قسم می دهم که این دو نفر و کسانی که به من ظلم کردند و حق مرا غصب کردند هرگز به جنازه من نماز نگذارند و بر سر قبرم نیایند. همچنین هیچ یک از آنان و پیروانشان بر من نماز نگذارند.  مرا شب دفن کن هنگامی که چشمان مردم در آرامش خواب است.

 المناقب(ابن شهراشوب)ج 3ص362- وفاه فاطمه الزهرا(بحرانی)ص 67- الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا ج14ص22،ج15ص130- بحارالانوار ج 43ص181- ناسخ التواریخ(مجلدات الخلفا)ج 1 ص 179- ریاحین الشریعه ج 2 ص 67

و اما امروز

هنوز بغضی سنگین راه را بر گلوی فاطمه علیهاالسلام بسته است و داغ خیانتی بزرگ بر دلش سنگینی می کند. هنوز نگاه پیامبری عظیم به دستان قومش دوخته شده است  تا امانت وی را چگونه باز می گردانند؟

و هنوز فرصتی برای ما تا بشنویم و خودمان را  ارزان نفروشیم و دست در دست تنها یادگار فاطمه زهرا علیهاالسلام و وارث غدیر بگذاریم.

آری، مهدی فاطمه…

تنهای روزگاران که اکنون در انتظار بیعت ماست…